از وصیتنامه ابراهیم آل اسحاق: مدیریت کردن آگاهانه و آزادانه اراده و اختیار خویش، بزرگترین موهبت برای انسان است؛ - اگر فعالیت تشکیلاتی سنتی وبسته، فردیت و هویت شخصی انسان را نفی و تحقیر و قالبریزی کند، حرام است؛ - صداقت بدون خردورزی میتواند سر از ضلالت دربیاورد؛ - آزادگی در گرو یگانگی در درون و صراحت در بیرون است؛

به یاد آن یار رفته



        فرح عزیز با درود؛
        امیدوارم که حالت از هر زمان دیگر بهتر باشد . هنوز دلم آرام نگرفته است که در سالگرد آن عزیز  رفته نتوانستم حاضر شوم. ولی  شنیدم که خیلی خوب برگزار شد و می گفتند که حضور ابراهیم در طی برگزاری این جشن همواره محسوس بود. دریغم آمد که من هم هر چند نابهنگام سهمی در جشن پیوند با ابراهیم نداشته باشم. لذا می خواهم که  شعر  زیر را به  شمع و پروانه  نه به عشق ابرام تقدیم کنم:

اینجا کرانه را همه توفان گرفته است
این مه گرفته خوی بیابان گرفته است
از روزنی  چراغ شبی  سو نمی زند
دربسته اند  بر من و  باران گرفته است
آب خوشی به روی خوشم ره نمی برد
دل های چرک مرده  غم نان گرفته است
خاری اگر  زبرگ گلی رنج برده است
خون هزار لاله به تاوان گرفته است
آغاز کن به بوی بهاری  ترانه ای
آغازهای من همه پایان گرفته است
از یاد برده بود دلم  بوی عشق را
این رفته باز در دل من جان گرفته است
با بوی کوچ می گذرم  پا به پای خویش
ازمن هزار دست  گریبان گرفته است
توفان گرفت هرچه زمن  جزخیال تو
گویی زمن  برای تو پیمان گرفته است
کی می شود گشوده  در تنگ دل به من
تا دست رد به سینه مهمان  گرفته است
می دانم ای امید  که در سایه سار شب
دستی هنوز شعله برایوان گرفته است

  با مهر و ارادت
  جعفر فرهنگی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر