امروز از روزی که
ابراهیم بعد از سالها مقاومت در برابر بیماری، سرانجام از زندان جسم
دردمندش رهایی یافت، نه سال می گذرد...
از آن غروب
بشدت ابری و سرد اول نوامبر سال 2010، که
حتی فضای سرمازده داخل اتاق ما نیز خاکستری و تیره و تار بود، نه سال می گذرد...
از لحظه
ای که او با تنی خسته اما لبخندی محو بر
لب، برای همیشه
چشم بر جهان فرو بست و از کنار من و ما پر کشید و رفت، نه سال می گذرد...
نه سال می گذرد....
اما یاد و خاطره او همچنان در قلب و جان و خانه ما باقی و جاری است و همیشه خواهد
بود.