"...پذیرش فروتنانه سرنوشتم و
مرگ در تقدیر و شناور شدن در ابدیتی رازآلود اما با شکوه، از همین خرده ایمانم
ناشی میشود؛ کما این که عشق و علاقه وافرم به زندگی. بر این باورم - از موارد
استثنا که بگذریم - کسی که فاقد این نگاه و رابطه با هستی بوده و فاقد این ایمان
درونی باشد، این بیماری سمج و بدخیم او را زودتر از پا در خواهد آورد. او به طور
مضاعف زیر پایش را خالی، خودش را پاک باخته و زیانکار مطلق احساس کرده و اختاپوس
تنهایی و پوچی به روح و روانش چنگ خواهد انداخت. و سرانجام پس از برزخی که برای
خود واطرافیانش ایجاد کرد، شمع وجودش زودتر از موعد خاموش خواهد شد.
بر این باورم هرکس که یک ذره از ایمان در دل خودش
سراغ داشت، ولی آن را تقویت نکرد و قدرش را ندانست، بزرگترین زیان را در زندگی
کرده است. این شعله درونی متصل به کل هستی و جاودانهگی، از افتادن ما به ظلمات
یاس و پوچی و خلاء روحی جلوگیری خواهد کرد؛ به زندگیمان طراوت پایدار خواهد
بخشید، ما را از پیلهی خودمان بیرون خواهد آورد؛ نوعدوستی ما را افزایش خواهد
داد و ما را به اخلاق و حقوق بشر پایبندتر خواهد نمود."
ابراهیم آل اسحاق
از : بیماری و ایمان